onsdag 17 oktober 2007

سجده

(1
سوگند به کلمه
وقتي در ريزش آبشارها
روح برهنه اش
جاريست
جايي هست
که زيبايي
مطلق مي شود
آنجا تويي
تو
تو
توان بوسيدن خورشيدم نيست
براي همين گندموار
سجده مي کنمت
مي درخشي
بيدمشک شکوفه هام
تب مي کند
...
(2
اينجا رويش رگها
خزيدن مارهاست
پوست
اتفاقي ساده
بر مارپيچي سمي
. که يکباره ترک مي خورد

måndag 8 oktober 2007

سلام بر خورشيد








ترجمه ي اشعار حافظ و رومي توسط اشک دالن, از محبوبيت ميان سوئديان برخوردار است در اين جشنواره دکلمه ي فارسي اشعار مولانا به عهده ي من و بخش سوئدي آن به عهده ي مريکا و اسا همراه با ني نوازي اندرش بود مي خواستم نيي باشم که روح و جان کلمات مولانا بنوازدم ماريكا لاگركرانتز (بازيگر معروف تئاتر و سينماى سوئد) به زيبايي ترجمه هاي سوئدي اشعار مولانا را اجرا مي كرد . شناخت شخصي او از رومي و علاقه اي که به ترجمه هاي اشک دارد در موثر بودن دکلمه هاي او نقش داشت بخش دکلمه ي اشعاردر رادیو دکلمه اصل برنامه نيست بلکه دکلمه اي ست که در شلوغي رفتن حضار بعد از اتمام برنامه و استرس ناشي از آن ضبط شد
صداي ني اندرش ساز وجودمان را کوک مي كرد و مسلما در نحوه ي دکلمه, تاثير عميقتري داشت
همایش دو روزه مولانا در سوئد
جشنواره ای به مناسبت هشتصدمین سال تولد مولانا




söndag 16 september 2007















شعر ماتادر در وازنا


måndag 27 augusti 2007

کيتارو



باور دارم هوشي فراتر از خرد وجود دارد و هفت بخش هوش
احساسي دربرگيرنده ي همه ي آنچه انسان درك مي كند نيست هوش ديگري نيز هست بسيار وسيعتر از آنچه تا کنون به آن پرداخته اند روحهاي بزرگي که زمان و مکان را عبور مي کنند از اين جنسند کيتارو و اعضاي گروه او نيز از آن جمله















"همه مي توانند چيزهاي قابل ديدن را درك كنند اما من به چيزهاي غير قابل رويت ايمان دارم"
کيتارو


جنگ های دنیا از جنگهای درونی ناشی می شود. او می خواهد با آهنگهایش جنگهای درونی را خاتمه دهد و صلح را برای همه به ارمغان بیاورد



متسوري را در اينجا ببينيد

.متسوري در زبان ژاپني برابر است با بزرگداشت و تجليل

*** *** ***

از ونگليز Mythodea و Conquest of Paradise ( فتح بهشت )



onsdag 22 augusti 2007

سايه ي دامنم بود

که حلقه مي زد به دور قدمهات

وقتي شانه هاي سخت كوچه

از خالکوبي سوزن پاشنه هام

.جيغ مي كشيد

torsdag 9 augusti 2007

زندگينامه نويسي

چه چيز لازم است؟
بايد درخواست نوشت
.بايد زندگينامه را ضميمه ي آن کرد

زندگي چه دراز باشد چه کوتاه
.زندگينامه بايد کوتاه باشد

.انتخاب رويدادها و اعجاز در آنها ضروريست
به جاي مناظر بايد به نشاني آنها اکتفا کرد
.و به جاي خاطرات سيال به تاريخ ثابت
مهمتر اينست چه کسي تو را ميشناسد تا تو چه کسي را ميشناسي
.اگر صحبت از مسافرت باشد تنها مسافرتهاي خارج از كشور
عضويت در چيزي بدون گفتن دليلش
.مدالها بدون علت دريافتشان
طوري بنويس انگار هرگز با خودت حرف نمي زدي
.و از خودت فاصله مي گرفتي

درباره ي سگها و گربه ها و پرنده ها ساكت بمان
همچنين درباره ي خرت و پرتهاي خاطره برانگيز
.دوستان و خوابها

بيشتر قيمت مطرح است تا ارزش
.و عنوان تا محتوا
بيشتر اندازه ي کفش مطرح است تا به کجا رفتن آنکه خودت را جاي او زده اي
در ضميمه ي آن عکسي که گوش چپ واضح باشد.
شکل آن مهم است نه چيزي که مي شنود
چه چيز شنيده مي شود؟
.سر و صداي دستگاههايي که کاغذ خمير مي کنند

ويسواوا شيمبورسکا
شاعر لهستاني

از کتاب آدمها روي پل

ترجمه: مارک اسموژنسکي
شهرام شيدايي/ چوکاد چکاد
دستم پيچيده دور بادها
!ببين
رنگم پريده روي بومها
ريشه هام از باد جلو زده اند

*

زير پاش را حفر مي کند
:مي خواند
نجات دهنده در گور خفته است_