fredag 19 oktober 2007

(الاكلنگ)


اين متن اشاره اي ست به افراط و تفريطها. داشتن يا نداشتن بکارت به شرط آنکه محصول بلوغ رواني فرد باشد و نه تحميلي از بيرون انتخابي ست فردي و حق فرد بر تن خويش
اما به نظر مي رسد همين حق را جمعيتي با فشار تبليغاتي خويش رهبري مي كنند چه در
شکل سنتيش و چه در شکل مدرن آن و در هر دو صورت وقتي رفتار کنش نيست و واکنشي ست نمايشي , خنده دار مي شود
*
اين قطعه ي طنز در لحظه ي اجرا با بخشي از آهنگ" امشب چه شبي ست, شب مراد است امشب" آغاز و در آخر با بند "جشن
بزرگانه ,عروسي خوبانه ايشالله مبارکش باد " خاتمه ميابد
(الاكلنگ)

:آنجليکا
من چهل سالگي عروسي کردم محله ي کارم يکي از شلوغترين خيابوناي مسکو بود رييس شرکت تنها دليلي که براي عروسي با من داشت پرده بکارت چهل سالم بودپيرهن نجابت ما از جنس اين پارچه است

:سحر
نوچ ما روي مد پيش مي ريم يه پرده ي چهل ساااااااله!!!! قديمي و از مد افتاده است, ما استفاده هاي پشت پرده رو مي بريم وقتش که رسيد يه پرده ي مدروز نصب مي
كنيم
عتيقه:هيچکي نميتونه مثل من نجيب باشه

من مگه از اين پارچه فقط کفنمو بپيچم واسه همينم با وجودي که سه بار عروس شدم
اما هنوزم که هنوووووووزه باکرم
:فاطيما
کار ما خيلي محکمتر از اين حرفاس من سه بار تو عمرم غش کردم; اول وقتي عمم تو سومالي همين که سيزده ساله شدم با نخ و سوزن منو دوخت دوم شب عروسي که فهميدم سوپرمن يعني چي سوم وقتي سوپرمندوخت و دوز راه انداخت و رفت فرانسه. خيلي شانس آوردم سوغات واسم "هپاتيت
يا ايدز "نياورد c
:روناک
سه قطره خون دادن بهتر از واسه هميشه جون دادنه, دستمال سپيد و سرخ ما تنها پرچم صلح ايستاده بر علم مردونه ايه که فاتحانه خون مي خنده مارتيا:يادم نمي ره, وقت تماشاي مسابقه ي گاو بازي بود که مادرم گفت همه ي هنر زن به ماتادور بودنشه تا مي تونه اين پرده رو اينور و اونور تاب بده بدون اينکه حتي يه گاوم شاخش بزنه
:ساغر
اولين کريستف کلمبي که وارد قاره ي ممنوعه ي من شد تمپونگ کوچيکي بود که مامان بدرقه اش کرد
:مهشيد
من يه ابرزن دو آتيشه ي سوپر مدرن آزادم وقتي اين همه گلهاي مصنوعي رنگ و بارنگ هست آدم بايد خيلي دهاتي باشه که هوس طبيعيشو بکنه
زنده باد اسباب بازي دست ساز انسان
مرگ بر خدا
مرگ بر مرد
:تحفه
مي خوام امشب بغل اين يكي باشم حاليته ؟ شب ديگه اش بغل اون يکي باشم حاليته ؟ ۱_
:مريم
اي بابا چه اونوقت که تجربه ي سه تا چه حالا که سي و سه تا وقتش که رسيد عمرا به کمتر از مرد باکره رضايت بدم
۱ترانه اي با صداي عهديه و رقص جميله

2 kommentarer:

Unknown sa...

سلام فریبا خانم این مطلب نرده های پوسیده ........ خیلی جالب بود. طنز زیبایی داره. ساختمان و کیفیت نوشته عالیه. مرگ بر خدا را هستم، درسته که خدا یک مرد درست حسابیه، اما تکلیف من که مرد هستم و خدا هم نیستم چیه؟ این مرگ دوم را هم ببر به " عرش اعلی" و حواله خدا کن که اجرش بیشتر است. طنز قشنگی بود،وقایع تلخ را هم میشه با شیرینی طنز بیانشان کرد.

fariba shadkohan sa...

سلام مهرداد گرامی، خوش آمدی اگرچه در مرگی كه تاكيد كردين با شما هم نظر نيستم اما در همون بخش مورد اشاره ي شما، مرد هم كاملا انكار شده و شی ء به عنوان سمبولی از مرد به شكل صرفا ابزاري جانشين شده