tisdag 15 januari 2008

بر آستانه ي روحم تکيه مي زنم
با شانه هاي برهنه اي
که موهام را پوشيده است
مي دانم
نفست بر باد خواهد داد
جانم را
آستانم را
گيسوانم را
زلف بر باد مده تا ندهي بر بادم
* * *
فصل بادام تکانيست و
سوختن آفتاب
مرد من
دامن
به زير نگاهت گرفته ام

Inga kommentarer: